تاریخ،اجتماعی،جغرافیا
وبلاگی برای دانش پژوهان 
قالب وبلاگ
نويسندگان
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان تاریخ،اجتماعی





لطفا برای حمایت از امام نقی (ع)

 

تصاویر ادامه مطلب رو در وبلاگ یا وب سایتت بزار و براش برچسب های زیر رو قرار بده :

 

نقی - امام نقی (ع) - نقی (ع) - naghi - emamnaghi - naghiii

 

بفرما ادامه مطلب ...

 


برچسب‌ها: نقی, امام نقی (ع), نقی (ع), naghi, emamnaghi, naghiii,
ادامه مطلب
[ یک شنبه 12 مرداد 1398 ] [ 4:16 PM ] [ سارا ]


 

هدف کلی :

  شناخت موقعیت و ویژگیهای آب و هوای ناحیه کوهستانی

 

اهداف جزئی :

   آشنایی با موقعیت ناحیه کوهستانی

   آگاهی از تأثیر ارتفاع بر آب و هوا

   آشنایی با انواع آب و هواهای ناحیه کوهستانی

   آشنایی با تأثیر بادها در ناحیه معتدل کوهستانی

   آگاهی از اهمیت بارش برف و باران ناحیه کوهستانی برای سایر نواحی

 

 

- ناحیه کوهستانی حدود شثقلبثسلبصثقلصثقل مساحت کشور ایران را تشکیل می دهد .

- رشته کوههای شمالی البرز از مغرب به سمت مشرق کشیده شده است .

- رشته کوه های زاگرس از شمال غربی به سمت جنوب شرقی کشیده شده است .

- رشته کوه های البرز و رشته کوه های زاگرس در شمال غربی (آذربایجان ) به یکدیگر متصل شده اند.

 

آب و هوای ناحیه کوهستانی :

مهم ترین عاملی که بر آب و هوای ناحیه کوهستانی اثر می گذارد، عامل ارتفاع است.    هر چه ارتفاع افزایش یابد از گرمای هوا کاسته شده و بر میزان بارش برف و باران افزوده می شود .

 

 

 

 این نمودارها را با یکدیگر مقایسه کنید .

این نمودار ها نشان می دهند که دما و بارش در نقاط مختلف

ناحیه کوهستانی متفاوت است.

 

بخش قابل توجهی از بارش در ناحیه کوهستانی به صورت برف است. این برف های ذخیره شده در کوهستان ها، منبع اصلی تأمین آب برای نواحی پست تر است .

 

بادها :

 بادهایی که از سمت غرب می وزد و رطوبت دریای مدیترانه را با خود همراه دارد موجب ریزش برف و باران در ناحیه کوهستانی می شوند .

 آیا می دانید چرا دامنه های غربی کوهستانی های زاگرس معمولاً پر باران تر و سرسبز تر از دامنه های شرقی آن است ؟     

 

بادها از سمت غرب در بر خورد با ارتفاعات زاگرس بیشتر در دامنه های غربی زاگرس موجب ریزش باران و برف می شوند.

 

نکات مهم:

× آب و هوای معتدل کوهستانی ایران در شمال غربی آذربایجان، دوره ی سرمای     طولانی تر و باران و برف بیشتری دارد .

× هرچه از ارتفاعات آذربایجان در امتداد البرز به سمت شرق پیش می رویم ، گرمای هوا بیشتر و میزان بارش کمتر می شود .

× هر چه از ارتفاعات آذربایجان در امتداد زاگرس به سمت جنوب شرقی پیش می رویم، گرمای هوا بیشتر و میزان بارش کمتر می شود .

 

 

 

 

رابطه ارتفاع با دما : مهم ترین عاملی که بر آب و هوای ناحیه ی کوهستانی اثر می گذارد عامل «ارتفاع » است ، هر چه ارتفاع افزایش می یابد از گرمای هوا کاسته شده و بر میزان بارش برف و باران افزوده می شود .

در لایه تروپوسفر دمای هوا به ازای هر 1000 متر ارتفاع حدود 6 درجه سانتی گراد کاهش می یابد .

 

 


موضوعات مرتبط: جغرافیا، ،
[ شنبه 10 فروردين 1393 ] [ 5:27 PM ] [ سارا ]
زندگی من در یاری رساندن به مردم گذشت نه در فرمانروایی برایشان...

"کوروش بزرگ"
 
 

موضوعات مرتبط: تاریخ، تاریخ اول راهنمایی، ،
[ 21 مرداد 1391 ] [ 6:45 AM ] [ سارا ]

ای اهورامزدا،

انگونه زنده ام بدارکه نشکنددلی از زنده بودنم وانگونه بمیران مرا که کسی به وجد نیایدازنبودنم...مهم نیست که قفلها دست کیست،مهم اینست که کلیدها دست خداست...

"
كــــــــوروش بزرگ "

عکس:نخستين روز نوروز91ساعت 8صبح


موضوعات مرتبط: تاریخ، تاریخ اول راهنمایی، ،
[ 21 مرداد 1391 ] [ 6:45 AM ] [ سارا ]

 

کاساندان

نام کامل ملکه کاساندان هخامنشی
لقب(ها) شاهدخت کاساندان
محل مرگ پاسارگاد زندان سلیمان
کاخ پارسه
پدر فراسپه
 فرزندان  کمبوجیه وبردیا وآتوسا و آرتیسون ورکسانا


   
کاساندان، کاسادان یا کَساندان همسر کوروش بزرگ، از تبار هخامنشی بود. او خواهر اوتاناس و دختر فرناسپ هخامنشی بود. حاصل ازدواج او و کوروش ۵ فرزند بود؛ کمبوجیه، بردیا، آتوسا،آرتیستون و دختری که نامش ذکر نشده‌است.به گفته داندامایف، دختر سومی احتمالاً رکسانا بود.

بنا بر نوشته هرودوت،کوروش او را بشدت دوست می‌داشت و هنگامی که او فوت کرد دستور داد تا تمام اتباع شاهنشاشی برای او عزاداری بزرگی برپا کنند. این گزارش در سالنامه نبونید آمده‌است که وقتی همسر پادشاه فوت کرد، در بابل از ۲۷ آدار تا ۳ نیسان(۲۱-۲۶ مارس سال ۵۳۸) عزاداری عمومی برپا شد. بسیار محتمل است که مرگ کاساندان باعث آن عزاداری باشد.

بویس حدس می‌زند او در بنایی که به آن زندان سلیمان می‌گویند، در پاسارگاد به خاک سپرده شده باشد.


موضوعات مرتبط: تاریخ، تاریخ اول راهنمایی، ،
[ 21 مرداد 1391 ] [ 6:45 AM ] [ سارا ]

گزنفون میگوید: بزرگان ایرانی عادت دارند که زن های متعدد را تزویج کنند ولی کوروش بیش از یک زن نگرفت و بعد از اینکه زن وی فوت کرد با زن دیگر ازدواج ننمود و علاوه بر اینکه خود او بیش از یک زن نگرفت، تزویج زن های متعدد را ...از طرف مردان منع کرد زیرا رسم تعدد ازدواج طوری در ایران راسخ شده بود که نمیتوانستند آن را لغو نمایند.

استرابون که با اسکندر به ایران رفت و قبر کوروش را دید مینویسد: اسکندر بعد از اینکه مقابل قبر ایستاد،همان طور که در معبد خدایان یونانی رعایت احترام می کرد،مراسم احترام را به جا آورد و به کسانی که اطرافش بودند گفت این کسی است که بزرگترین پادشاه جهان بود و امیدوا
رم خدایان به من توفیق بدهند که مثل او بشوم.

 

 


موضوعات مرتبط: تاریخ، تاریخ اول راهنمایی، ،
[ 21 مرداد 1391 ] [ 6:45 AM ] [ سارا ]

امپراطور یونان به کوروش بزرگ گفت: ما برای شرف میجنگیم شما برای ثروت.... کوروش گفت:آری هرکس برای نداشته هایش میجنگد.

 

Cyrus The Great Pasargadae.jpg


موضوعات مرتبط: تاریخ، تاریخ اول راهنمایی، ،
[ 21 مرداد 1391 ] [ 6:45 AM ] [ سارا ]

روزی که کوروش وارد شهر صور شد یکی از برجسته ترین کمانداران سرزمین فینیقیه تصمیم گرفت که کوروش را به قتل برساند. آن مرد به اسم "ارتب" خوانده می شد و برادرش در یکی از جنگ ها به دست سربازان کوروش به قتل رسیده بود. کوروش در آن روز به طور ر...سمی وارد صور شده بود و پیشاپیش او،به رسم آن زمان ارابه آفتاب را به حرکت در می آوردند و ارابه آفتاب حامل شکل خورشید بود و شانزده اسب سفید رنگ که چهار به چهاربه ارابه بسته بودند آن را می کشید و مردم از تماشای زینت اسب ها سیر نمی شدند.


از آنجا که پادشاه ایران ریش بلند داشت و در اعیاد و روزهای مراسم رسمی، موی ریش و سرش را مجعد می کردند و با جواهر می آراستند.

کوروش به طوری که افلاطون و هرودوت و گزنفون و دیگران نوشته اند علاقه به تجمل نداشت و در زندگی خصوصی از تجمل پرهیز می کرد، ولی می دانست که در تشریفات رسمی باید تجمل داشته باشد تا اینکه آن دسته از مردم که دارای قوه فهم زیاد نیستند تحت تاثیر تجمل وی قرار بگیرند.

ادامه در ادامه مطلب...


موضوعات مرتبط: تاریخ، تاریخ اول راهنمایی، ،
ادامه مطلب
[ 21 مرداد 1391 ] [ 6:45 AM ] [ سارا ]

زردشت پیامبر


دولت هخامنشیان وارث تمدن های قدیم آسیا بود. در واقع مرکز این حکومت در بین النهرین و عیلام و سوریه قرار داشت و همین موضوع از بسیاری جهات کیفیت فرهنگ و تمدن هخامنشیان را معلوم می دارد.


 

دین در دولت هخامنشیان مانند کلیه دولتهای باستانی شرقی، نقش مهمی را ایفا میکرد. ضمن آنکه دولت هخامنشیان که ملت های مختلفی با آداب و سنن و عادات گوناگون جزو آن در آمده بودند، از لحاظ فرهنگی و اقتصادی پایه چندان محکمی نداشت و بنابراین امکان وجود یک سیستم مذهبی روشن در چنین شرایطی دشوار بود. در ایالتهای مختلف عقاید مذهبی بطور متعدد جلوه گر میشد که با آداب و عقاید موروثی هر کشوری ارتباط داشت.
وضع دشوار سیاسی دولت و قبایل مختلفی که تحت تسلط وی بودند و هم چنین وسعت اراضی کشور و اختلاف شرایط محلی، در انتخاب روش سیاست مذهبی هخامنشیان تاثیر فراوان داشت. پیروان مذهب قدیم ایران، یعنی مذهب اهورمزردا همان هخامنشیان اولیه، در بابل و فلسطین و مصر و آسیای صغیر، سنن و مذاهب محلی را پذیرفته و از آن پشتیبانی می کردند. فعالیت های کورش، کمبوجیه (پیش از بروز شورش در مصر) و همچنین داریوش اول شاهد صادق این مطالب است.
... خشایارشای اول از ترس بروز تجزیه کشورهای تحت استیلای خود در تضعیف مذاهب محلی اقدام و مذهب اهورمزدا آرتا را جانشین مذاهب مذکور ساخت. در این مذهب پاکی و بی گناهی اهمیت فوق العاده ای داشت. البته این موضوع به تاسیس عقیده یکتا پرستی که هنوز در آن مرحله از پیشرفت جامعه امکان پذیر نبود دلالت نداشت و هم چنین بر امحای کامل سایر خدایان معابد ایران نیز حکایت نمی کرد.
در این رابطه داریوش اول که پیوسته به اهورمزدا متوسل می شد و او را به اسم می نامید و دروغ را مخالف و مباین عقیده حقیقی خود به اهورمزدا می دانست، با همه این اوصاف از خدایان دیگر نیز یاد می کرد. اردشیر دوم در تمام قلمرو سلطنت خود موازی مذهب اهورمزدا، مذهب خدایان آناهیتا و میترا را نیز بوجود آورد. بطوری که از آناهیتا و میترا در کتیبه اردشیر سوم هم نام برده شده است.
مذاهب محلی و قدیم نیز به همان وضع وجود داشتند و به کار خود ادامه می دادند. به این ترتیب در دوره هخامنشیان با وجود یک مذهب رسمی و یک - وگاهی چند - خدای اصلی، که به وسیله روحانیون مغ ها حمایت می شد و بر اساس عقاید باستانی ایران پایه گذاری گردیده بود، عقاید مختلف دیگری هم وجود داشت.
اما پس از گذشت زمان مذهب رسمی بطور قطع به شکل یک دین در آمد که در تاریخ به نام "آیین زردشت" معروف است.

برگرفته از کتاب تاریخ ایران باستان نوشته میخائیل میخائیلوویچ دیاکونوف ترجمه روحی ارباب

موضوعات مرتبط: تاریخ، تاریخ اول راهنمایی، ،
[ شنبه 21 مرداد 1391 ] [ 6:38 AM ] [ سارا ]

 

 

دوران خردسالی کوروش را هاله ای از افسانه ها در برگرفته است. افسانه هایی كه گاه چندان سر به ناسازگاری برآورده اند كه تحقیق در راستی و ناراستی جزئیات آنها ناممكن می نماید. لیكن خوشبختانهدر كلیات ، ناهمگونی روایات ...بدین مقدار نیست. تقریباً تمامی این افسانه ها تصویر مشابهی از آغاز زندگی کوروش ارائه می دهند ، تصویری كه استیاگ ( آژی دهاك ) ، پادشاه قوم ماد و نیای مادری او را در مقام نخستین دشمنش قرار داده است.
استیاگ - سلطان مغرور، قدرت پرست و صد البته ستمكار ماد - آنچنان دل در قدرت و ثروت خویش بسته است كه به هیچ وجه حاضر نیست حتی فكر از دست دادنشان را از سر بگذراند. از این روی هیچ چیز استیاگ را به اندازه یدخترش ماندانا نمی هراساند. این اندیشه كه روزی ممكن است ماندانا صاحب فرزندی شود كه آهنگ تاج و تخت او كند ، استیاگ را برآن می دارد كه دخترش را به همسری كمبوجیه ی پارسی – كهاز جانب او بر انزان حكم می راند - درآورد. مردم ماد همواره پارسیان رابه دیده ی تحقیر نگریسته اند و چنین نگرشی استیاگ را مطمئن می ساخت كه فرزند ماندانا ، به واسطه ی پارسی بودنش ، هرگز به چنان مقام و موقعیتی نخواهد رسید كه در اندیشه ی تسخیر سلطنت برآید و تهدیدی متوجه تاج و تختش كند. ولی این اطمینان چندان دوام نمی آورد. درست در همان روزی كه فرزند ماندانا دیده می گشاید ، استیاگ را وحشت یك كابوس متلاطم می سازد. او در خواب ، ماندانا را می بیند كه به جای فرزند بوته ی تاكی زاییده است كه شاخ و برگهایش سرتاسر خاك آسیا را می پوشاند. معبرین درباری در تعبیر این خواب می گویند كودكی كه ماندانا زاییدهاست امپراتوری ماد را نابود خواهد كرد ، بر سراسر آسیا مسلط گشته و قوم ماد را به بندگی خواهد كشاند.
وحشت استیاگ دوچندان می شود. بچه را از ماندانا می ستاند و به یكی از نزدیكان خود به نام هارپاگمی دهد. بنا به آنچه هرودوت نقل كرده است ، استیاگ به هارپاگ دستور می دهد كه بچه را به خانه ی خود ببرد و سر به نیست كند. کوروش كودك را برای كشتن زینت می كنند و تحویل هارپاگ می دهند اما از آنجا كه هارپاگ نمی دانست چگونه از پس این مأموریت ناخواسته برآید ، چوپانی به نام میتراداتس ( مهرداد) را فراخوانده ، با هزار تهدید و ترعیب ، این وظیفه ی شوم را به اومحول می كند. هارپاگ به او می گوید شاه دستور داده این بچه را به بیابانی كه حیوانات درنده زیاد داشته باشدببري و در آنجا رها كنی ؛ در غیر این صورت خودت به فجیع ترین وضع كشته خواهی شد. چوپان بی نوا ، ناچار بچه را برمی دارد و روانه ی خانه اش می شود در حالی كه می داند هیچ راهی برای نجات این كودك ندارد و جاسوسان هار...پاگ روز و شب مراقبش خواهند بود تا زمانی كه بچه را بكشد. اما از طالع مسعود کوروش و از آنجا كه خداوند اراده ی خود را بالا تر از همه ی اراده های دیگر قرار داده ، زن میتراداتس در غیاب او پسری می زاید كه مرده به دنیا می آید و هنگامی كه میتراداتس به خانه می رسد و ماجرا را برای زنش باز می گوید ، زن و شوهر كه هر دو دل به مهر این كودك زیبا بسته بودند ، تصمیم می گیرند کوروش را به جای فرزند خود بزرگ كنند. میتراداتس لباسهای کوروش را به تن كودك مرده ی خود می كند و او را ، بدانسان كه هارپاگ دستور داده بود، در بیابان رها می كند.
کوروش كبیر تا ده سالگی در دامن مادرخوانده ی خود پرورش می یابد. هرودوت دوران كودكی اورا این چنین وصف می كند : « او كودكی بود زبر و زرنگ و باهوش،‌ و هر وقت سؤالی از او می كردند با فراست و حضور ذهن كامل فوراً جواب می داد. در او نیزهمچون همه ی كودكانی كه به سرعت رشد می كنند و با این وصف احساس می شود كه كم سن هستند حالتی از بچگی درك می شد كه با وجود هوش و ذكاوت غیر عادی او از كمی سن و سالش حكایت می كرد. بر این مبنا در طرز صحبت کوروش نه تنها نشانی از خودبینی و كبر و غرور دیده نمی شد بلكه كلامش حاكی از نوعی سادگی و بی آلایشی و مهر و محبت بود. بدین جهت همه بیشتر دوست داشتند او را در صحبت و در گفتگو ببینند تا در سكوت و خاموشی . از وقتی كه با گذشت زمان كم كم قد كشید و به سن بلوغ نزدیك شد در صحبت بیشتر رعایت اختصار می كرد ،‌ و به لحنی آرامتر و موقرترحرف می زد. كم كم چندان محجوب و مؤدب شد كه وقتی خویشتن را در حضور اشخاص بزرگسالتر از خود می یافت سرخ می شد و آن جوش و خروشی كه بچه ها را وا می دارد تا به پر و پای همه بپیچند و بگزند در او آن شدت خود را از دست می داد. از آنجا اخلاقاً آرامتر شده بود نسبت به دوستانش بیشتر مهربانی از خود نشان می داد. در واقع به هنگام تمرین های ورزشی، از قبیل سواركاری و تیراندازی و غیره ، كه جوانان هم سن و سال اغلب با هم رقابت می كنند ، او برای آنكه رقیبان خود را ناراحت و عصبی نكند آن مسابقه هایی را انتخاب نمی كرد كه می دانست در آنها از ایشان قوی تر است و برای آنكه رقیبان خود را ناراحت و عصبی نكند آن مسابقه هایی را انتخاب نمی كرد كه می دانست در آنها از ایشان قوی تر است و حتماً برنده خواهد شد ، بلكه آن تمرین هایی را انتخاب می نمود كه در آنها خود را ضعیف تر از ...رقیبانش می دانست ، و ادعا می كردكه از ایشان پیش خواهد افتاد و از قضا در پرش با اسب از روی مانع و نبرد با تیر و كمان و نیزه اندازی از روی زین ، با اینكه هنوز بیش از اندازه ورزیده نبود ، اول می شد. وقتی هم مغلوب می شد نخستین كسی بود كه به خود می خندید. از آنجا كه شكست هایش در مسابقات وی را از تمرین و تلاش در آن بازیها دلزده و نومید نمی كرد ، و برعكس با سماجت تمام می كوشید تا در دفعه ی بعد در آن بهتر كامیاب شود ؛ در اندك مدت به درجه ای رسید كه در سواركاری با رقیبان خویش برابر شد و بازهم چندان شور و حرارت به خرج می داد تا سرانجام از ایشان هم جلو زد. وقتی او در این زمینه ها تعلیم و تربیت كافی یافت به طبقه ی جوانان هیژده تا بیست ساله درآمد ، و در میان ایشان با تلاش و كوشش در همه ی تمرین های اجباری ، با ثبات و پایداری ، با احترام و گذشت به سالخوردگان و با فرمانبردایش از استان انگشت نما گردید. »
زندگی کوروش جوان بدین حال ادامه یافت تا آنكه یك روز اتفاقی روی داد كه مقدر بود زندگی او رادگرگون سازد ؛ : « یك روز كه کوروش در ده با یاران خود بازی می كرد و از طرف همه ی ایشان در بازی به عنوان پادشاه انتخاب شده بود پیشآمدی روی داد كه هیچكس پی آمدهای آنرا پیش بینی نمی كرد. کوروش برطبق اصول و مقررات بازی چند نفری را به عنوان نگهبانان شخصی و پیام رسانان خویش تعیین كرده بود. هر یك به وظایف خویش آشنا بود و همه می بایست از فرمانها و دستورهای فرمانروای خود در بازی اطاعت كنند. یكی از بچه ها كه در این بازی شركت داشت و پسر یكی ازنجیب زادگان ماد به نام آرتمبارسبود ، چون با جسارت تمام از فرمانبری از کوروش خودداری كرد توقیف شد و بر طبق اصول و مقررات واقعی جاری در دربار پادشاه اكباتان شلاقش زدند. وقتی پس از این تنبیه ، كه جزو مقررات بازی بود ، ولش كردند پسرك بسیار خشمگین و ناراحت بود ، چون با او كه فرزند یكی از نجبای قوم بود همان رفتار زننده و توهین آمیزی را كرده بودند كه معمولاً با یك پسر روستایی حقیر می كنند. رفت و شكایت به پدرش برد. آرتمبارس كه احساس خجلت و اهانت فوق العاده ای نسبت به خود كرد از پادشاه بارخواست ، ماجرا را به استحضار او رسانید و از اهانت و بی حرمتی شدید و آشكاری كه نسبت به طبقه ی نجبا شده بود شكوه نمود. پادشاه کوروش و پدرخوانده ی او رابه حضور طلبید و عتاب و خطابش به آنان بسیار تن...د و خشن بود. به کوروش گفت: « این تویی ، پسر روستایی حقیری چون این مردك ، كه به خود جرات داده و پسر یكی از نجبای طراز اول مرا تنبیه كرده ای؟ » کوروش جواب داد: « هان ای پادشاه ! من اگر چنین رفتاری با او كرده ام عملم درست و منطبق بر عدل و انصاف بوده است. بچه های ده مرا به عنوان شاه خود در بازی انتخاب كرده بودند ، چون به نظرشان بیش از همه ی بچه های دیگر شایستگی این عنوان را داشتم. باری ، در آن حال كه همگان فرمان های مرا اجرامی كردند این یك به حرفهای منگوش نمی داد. »
استیاگ دانست كه این یك چوپان زاده ی معمولی نیست كه این چنین حاضر جوابی می كند ! در خطوط چهره ی او خیره شد ، به نظرش شبیه به خطوط چهره ی خودش می آمد. بی درنگ شاكی و پسرش را مرخص كرد و آنگاه میتراداتس را خطاب قرار داده بی مقدمه گفت : « این بچه را از كجاآورده ای؟ ». چوپان بیچاره سخت جا خورد ، من من كنان سعی كرد قصه ای سر هم كند و به شاه بگوید ولی وقتی كه استیاگ تهدیدش كرده كه اگر راست نگوید همانجا پوستش را زنده زنده خواهد كند ، تمام ماجرا را آنسان كه می دانست برایش بازگفت.
استیاگ بیش از آنكه از هارپاگ خشمگین شده باشد از کوروش ترسیده بود. بار دیگر مغان دربار و معبران خواب را برای رایزنی فراخواند. آنان پس از مدتی گفتگو و كنكاش اینچنین نظر دادند : « از آنجا این جوان با وجود حكم اعدامی كه تو برایش صادر كرده بودیهنوز زنده است معلوم می شود كهخدایان حامی و پشتیبان وی هستند و اگر تو بر وی خشم گیری خودرا با آنان روی در رو كرده ای ، با این حال موجبات نگرانی نیز از بین رفته اند ، چون او در میان همسالان خود شاه شده پس خواب تو تعبیر گشته است و او دیگر شاه نخواهد شد به این معنی كه دختر تو فرزندی زاییده كه شاه شده. بنابرین دیگر لازم نیست كه از او بترسی ، پس او را به پارس بفرست.
تعبیر زیركانه ی مغان در استیاگ اثر كرد و کوروش به سوی پدر و مادر واقعی خود در پارسومش فرستاده شد تا دوره ی تازه ای اززندگی خویش را آغاز نماید. دوره ای كه مقدر بود دوره ی عظمت واقتدار او و قوم پارس باشد.


موضوعات مرتبط: تاریخ، تاریخ اول راهنمایی، ،
[ شنبه 21 مرداد 1391 ] [ 6:33 AM ] [ سارا ]

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 7 صفحه بعد

.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

سلام به تمام دوستانم، من سارا هستم و شما را دعوت میکنیم که ازوبلاگ من دیدن فرمایید.
برچسب‌ ها
آرشيو مطالب
مرداد 1391
تير 1391 ارديبهشت 1391 فروردين 1391 بهمن 1390 دی 1390
امکانات وب
ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 1
بازدید ماه : 278
بازدید کل : 2250
تعداد مطالب : 68
تعداد نظرات : 1
تعداد آنلاین : 1


Alternative content




<-PollName->

<-PollItems->