تاریخ،اجتماعی،جغرافیا
وبلاگی برای دانش پژوهان 
قالب وبلاگ
نويسندگان
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان تاریخ،اجتماعی





زندگی من در یاری رساندن به مردم گذشت نه در فرمانروایی برایشان...

"کوروش بزرگ"
 
 

موضوعات مرتبط: تاریخ، تاریخ اول راهنمایی، ،
[ 21 مرداد 1391 ] [ 6:45 AM ] [ سارا ]

روزی که کوروش وارد شهر صور شد یکی از برجسته ترین کمانداران سرزمین فینیقیه تصمیم گرفت که کوروش را به قتل برساند. آن مرد به اسم "ارتب" خوانده می شد و برادرش در یکی از جنگ ها به دست سربازان کوروش به قتل رسیده بود. کوروش در آن روز به طور ر...سمی وارد صور شده بود و پیشاپیش او،به رسم آن زمان ارابه آفتاب را به حرکت در می آوردند و ارابه آفتاب حامل شکل خورشید بود و شانزده اسب سفید رنگ که چهار به چهاربه ارابه بسته بودند آن را می کشید و مردم از تماشای زینت اسب ها سیر نمی شدند.


از آنجا که پادشاه ایران ریش بلند داشت و در اعیاد و روزهای مراسم رسمی، موی ریش و سرش را مجعد می کردند و با جواهر می آراستند.

کوروش به طوری که افلاطون و هرودوت و گزنفون و دیگران نوشته اند علاقه به تجمل نداشت و در زندگی خصوصی از تجمل پرهیز می کرد، ولی می دانست که در تشریفات رسمی باید تجمل داشته باشد تا اینکه آن دسته از مردم که دارای قوه فهم زیاد نیستند تحت تاثیر تجمل وی قرار بگیرند.

ادامه در ادامه مطلب...


موضوعات مرتبط: تاریخ، تاریخ اول راهنمایی، ،
ادامه مطلب
[ 21 مرداد 1391 ] [ 6:45 AM ] [ سارا ]

امپراطور یونان به کوروش بزرگ گفت: ما برای شرف میجنگیم شما برای ثروت.... کوروش گفت:آری هرکس برای نداشته هایش میجنگد.

 

Cyrus The Great Pasargadae.jpg


موضوعات مرتبط: تاریخ، تاریخ اول راهنمایی، ،
[ 21 مرداد 1391 ] [ 6:45 AM ] [ سارا ]

گزنفون میگوید: بزرگان ایرانی عادت دارند که زن های متعدد را تزویج کنند ولی کوروش بیش از یک زن نگرفت و بعد از اینکه زن وی فوت کرد با زن دیگر ازدواج ننمود و علاوه بر اینکه خود او بیش از یک زن نگرفت، تزویج زن های متعدد را ...از طرف مردان منع کرد زیرا رسم تعدد ازدواج طوری در ایران راسخ شده بود که نمیتوانستند آن را لغو نمایند.

استرابون که با اسکندر به ایران رفت و قبر کوروش را دید مینویسد: اسکندر بعد از اینکه مقابل قبر ایستاد،همان طور که در معبد خدایان یونانی رعایت احترام می کرد،مراسم احترام را به جا آورد و به کسانی که اطرافش بودند گفت این کسی است که بزرگترین پادشاه جهان بود و امیدوا
رم خدایان به من توفیق بدهند که مثل او بشوم.

 

 


موضوعات مرتبط: تاریخ، تاریخ اول راهنمایی، ،
[ 21 مرداد 1391 ] [ 6:45 AM ] [ سارا ]

 

کاساندان

نام کامل ملکه کاساندان هخامنشی
لقب(ها) شاهدخت کاساندان
محل مرگ پاسارگاد زندان سلیمان
کاخ پارسه
پدر فراسپه
 فرزندان  کمبوجیه وبردیا وآتوسا و آرتیسون ورکسانا


   
کاساندان، کاسادان یا کَساندان همسر کوروش بزرگ، از تبار هخامنشی بود. او خواهر اوتاناس و دختر فرناسپ هخامنشی بود. حاصل ازدواج او و کوروش ۵ فرزند بود؛ کمبوجیه، بردیا، آتوسا،آرتیستون و دختری که نامش ذکر نشده‌است.به گفته داندامایف، دختر سومی احتمالاً رکسانا بود.

بنا بر نوشته هرودوت،کوروش او را بشدت دوست می‌داشت و هنگامی که او فوت کرد دستور داد تا تمام اتباع شاهنشاشی برای او عزاداری بزرگی برپا کنند. این گزارش در سالنامه نبونید آمده‌است که وقتی همسر پادشاه فوت کرد، در بابل از ۲۷ آدار تا ۳ نیسان(۲۱-۲۶ مارس سال ۵۳۸) عزاداری عمومی برپا شد. بسیار محتمل است که مرگ کاساندان باعث آن عزاداری باشد.

بویس حدس می‌زند او در بنایی که به آن زندان سلیمان می‌گویند، در پاسارگاد به خاک سپرده شده باشد.


موضوعات مرتبط: تاریخ، تاریخ اول راهنمایی، ،
[ 21 مرداد 1391 ] [ 6:45 AM ] [ سارا ]

ای اهورامزدا،

انگونه زنده ام بدارکه نشکنددلی از زنده بودنم وانگونه بمیران مرا که کسی به وجد نیایدازنبودنم...مهم نیست که قفلها دست کیست،مهم اینست که کلیدها دست خداست...

"
كــــــــوروش بزرگ "

عکس:نخستين روز نوروز91ساعت 8صبح


موضوعات مرتبط: تاریخ، تاریخ اول راهنمایی، ،
[ 21 مرداد 1391 ] [ 6:45 AM ] [ سارا ]

زردشت پیامبر


دولت هخامنشیان وارث تمدن های قدیم آسیا بود. در واقع مرکز این حکومت در بین النهرین و عیلام و سوریه قرار داشت و همین موضوع از بسیاری جهات کیفیت فرهنگ و تمدن هخامنشیان را معلوم می دارد.


 

دین در دولت هخامنشیان مانند کلیه دولتهای باستانی شرقی، نقش مهمی را ایفا میکرد. ضمن آنکه دولت هخامنشیان که ملت های مختلفی با آداب و سنن و عادات گوناگون جزو آن در آمده بودند، از لحاظ فرهنگی و اقتصادی پایه چندان محکمی نداشت و بنابراین امکان وجود یک سیستم مذهبی روشن در چنین شرایطی دشوار بود. در ایالتهای مختلف عقاید مذهبی بطور متعدد جلوه گر میشد که با آداب و عقاید موروثی هر کشوری ارتباط داشت.
وضع دشوار سیاسی دولت و قبایل مختلفی که تحت تسلط وی بودند و هم چنین وسعت اراضی کشور و اختلاف شرایط محلی، در انتخاب روش سیاست مذهبی هخامنشیان تاثیر فراوان داشت. پیروان مذهب قدیم ایران، یعنی مذهب اهورمزردا همان هخامنشیان اولیه، در بابل و فلسطین و مصر و آسیای صغیر، سنن و مذاهب محلی را پذیرفته و از آن پشتیبانی می کردند. فعالیت های کورش، کمبوجیه (پیش از بروز شورش در مصر) و همچنین داریوش اول شاهد صادق این مطالب است.
... خشایارشای اول از ترس بروز تجزیه کشورهای تحت استیلای خود در تضعیف مذاهب محلی اقدام و مذهب اهورمزدا آرتا را جانشین مذاهب مذکور ساخت. در این مذهب پاکی و بی گناهی اهمیت فوق العاده ای داشت. البته این موضوع به تاسیس عقیده یکتا پرستی که هنوز در آن مرحله از پیشرفت جامعه امکان پذیر نبود دلالت نداشت و هم چنین بر امحای کامل سایر خدایان معابد ایران نیز حکایت نمی کرد.
در این رابطه داریوش اول که پیوسته به اهورمزدا متوسل می شد و او را به اسم می نامید و دروغ را مخالف و مباین عقیده حقیقی خود به اهورمزدا می دانست، با همه این اوصاف از خدایان دیگر نیز یاد می کرد. اردشیر دوم در تمام قلمرو سلطنت خود موازی مذهب اهورمزدا، مذهب خدایان آناهیتا و میترا را نیز بوجود آورد. بطوری که از آناهیتا و میترا در کتیبه اردشیر سوم هم نام برده شده است.
مذاهب محلی و قدیم نیز به همان وضع وجود داشتند و به کار خود ادامه می دادند. به این ترتیب در دوره هخامنشیان با وجود یک مذهب رسمی و یک - وگاهی چند - خدای اصلی، که به وسیله روحانیون مغ ها حمایت می شد و بر اساس عقاید باستانی ایران پایه گذاری گردیده بود، عقاید مختلف دیگری هم وجود داشت.
اما پس از گذشت زمان مذهب رسمی بطور قطع به شکل یک دین در آمد که در تاریخ به نام "آیین زردشت" معروف است.

برگرفته از کتاب تاریخ ایران باستان نوشته میخائیل میخائیلوویچ دیاکونوف ترجمه روحی ارباب

موضوعات مرتبط: تاریخ، تاریخ اول راهنمایی، ،
[ شنبه 21 مرداد 1391 ] [ 6:38 AM ] [ سارا ]

 

 

دوران خردسالی کوروش را هاله ای از افسانه ها در برگرفته است. افسانه هایی كه گاه چندان سر به ناسازگاری برآورده اند كه تحقیق در راستی و ناراستی جزئیات آنها ناممكن می نماید. لیكن خوشبختانهدر كلیات ، ناهمگونی روایات ...بدین مقدار نیست. تقریباً تمامی این افسانه ها تصویر مشابهی از آغاز زندگی کوروش ارائه می دهند ، تصویری كه استیاگ ( آژی دهاك ) ، پادشاه قوم ماد و نیای مادری او را در مقام نخستین دشمنش قرار داده است.
استیاگ - سلطان مغرور، قدرت پرست و صد البته ستمكار ماد - آنچنان دل در قدرت و ثروت خویش بسته است كه به هیچ وجه حاضر نیست حتی فكر از دست دادنشان را از سر بگذراند. از این روی هیچ چیز استیاگ را به اندازه یدخترش ماندانا نمی هراساند. این اندیشه كه روزی ممكن است ماندانا صاحب فرزندی شود كه آهنگ تاج و تخت او كند ، استیاگ را برآن می دارد كه دخترش را به همسری كمبوجیه ی پارسی – كهاز جانب او بر انزان حكم می راند - درآورد. مردم ماد همواره پارسیان رابه دیده ی تحقیر نگریسته اند و چنین نگرشی استیاگ را مطمئن می ساخت كه فرزند ماندانا ، به واسطه ی پارسی بودنش ، هرگز به چنان مقام و موقعیتی نخواهد رسید كه در اندیشه ی تسخیر سلطنت برآید و تهدیدی متوجه تاج و تختش كند. ولی این اطمینان چندان دوام نمی آورد. درست در همان روزی كه فرزند ماندانا دیده می گشاید ، استیاگ را وحشت یك كابوس متلاطم می سازد. او در خواب ، ماندانا را می بیند كه به جای فرزند بوته ی تاكی زاییده است كه شاخ و برگهایش سرتاسر خاك آسیا را می پوشاند. معبرین درباری در تعبیر این خواب می گویند كودكی كه ماندانا زاییدهاست امپراتوری ماد را نابود خواهد كرد ، بر سراسر آسیا مسلط گشته و قوم ماد را به بندگی خواهد كشاند.
وحشت استیاگ دوچندان می شود. بچه را از ماندانا می ستاند و به یكی از نزدیكان خود به نام هارپاگمی دهد. بنا به آنچه هرودوت نقل كرده است ، استیاگ به هارپاگ دستور می دهد كه بچه را به خانه ی خود ببرد و سر به نیست كند. کوروش كودك را برای كشتن زینت می كنند و تحویل هارپاگ می دهند اما از آنجا كه هارپاگ نمی دانست چگونه از پس این مأموریت ناخواسته برآید ، چوپانی به نام میتراداتس ( مهرداد) را فراخوانده ، با هزار تهدید و ترعیب ، این وظیفه ی شوم را به اومحول می كند. هارپاگ به او می گوید شاه دستور داده این بچه را به بیابانی كه حیوانات درنده زیاد داشته باشدببري و در آنجا رها كنی ؛ در غیر این صورت خودت به فجیع ترین وضع كشته خواهی شد. چوپان بی نوا ، ناچار بچه را برمی دارد و روانه ی خانه اش می شود در حالی كه می داند هیچ راهی برای نجات این كودك ندارد و جاسوسان هار...پاگ روز و شب مراقبش خواهند بود تا زمانی كه بچه را بكشد. اما از طالع مسعود کوروش و از آنجا كه خداوند اراده ی خود را بالا تر از همه ی اراده های دیگر قرار داده ، زن میتراداتس در غیاب او پسری می زاید كه مرده به دنیا می آید و هنگامی كه میتراداتس به خانه می رسد و ماجرا را برای زنش باز می گوید ، زن و شوهر كه هر دو دل به مهر این كودك زیبا بسته بودند ، تصمیم می گیرند کوروش را به جای فرزند خود بزرگ كنند. میتراداتس لباسهای کوروش را به تن كودك مرده ی خود می كند و او را ، بدانسان كه هارپاگ دستور داده بود، در بیابان رها می كند.
کوروش كبیر تا ده سالگی در دامن مادرخوانده ی خود پرورش می یابد. هرودوت دوران كودكی اورا این چنین وصف می كند : « او كودكی بود زبر و زرنگ و باهوش،‌ و هر وقت سؤالی از او می كردند با فراست و حضور ذهن كامل فوراً جواب می داد. در او نیزهمچون همه ی كودكانی كه به سرعت رشد می كنند و با این وصف احساس می شود كه كم سن هستند حالتی از بچگی درك می شد كه با وجود هوش و ذكاوت غیر عادی او از كمی سن و سالش حكایت می كرد. بر این مبنا در طرز صحبت کوروش نه تنها نشانی از خودبینی و كبر و غرور دیده نمی شد بلكه كلامش حاكی از نوعی سادگی و بی آلایشی و مهر و محبت بود. بدین جهت همه بیشتر دوست داشتند او را در صحبت و در گفتگو ببینند تا در سكوت و خاموشی . از وقتی كه با گذشت زمان كم كم قد كشید و به سن بلوغ نزدیك شد در صحبت بیشتر رعایت اختصار می كرد ،‌ و به لحنی آرامتر و موقرترحرف می زد. كم كم چندان محجوب و مؤدب شد كه وقتی خویشتن را در حضور اشخاص بزرگسالتر از خود می یافت سرخ می شد و آن جوش و خروشی كه بچه ها را وا می دارد تا به پر و پای همه بپیچند و بگزند در او آن شدت خود را از دست می داد. از آنجا اخلاقاً آرامتر شده بود نسبت به دوستانش بیشتر مهربانی از خود نشان می داد. در واقع به هنگام تمرین های ورزشی، از قبیل سواركاری و تیراندازی و غیره ، كه جوانان هم سن و سال اغلب با هم رقابت می كنند ، او برای آنكه رقیبان خود را ناراحت و عصبی نكند آن مسابقه هایی را انتخاب نمی كرد كه می دانست در آنها از ایشان قوی تر است و برای آنكه رقیبان خود را ناراحت و عصبی نكند آن مسابقه هایی را انتخاب نمی كرد كه می دانست در آنها از ایشان قوی تر است و حتماً برنده خواهد شد ، بلكه آن تمرین هایی را انتخاب می نمود كه در آنها خود را ضعیف تر از ...رقیبانش می دانست ، و ادعا می كردكه از ایشان پیش خواهد افتاد و از قضا در پرش با اسب از روی مانع و نبرد با تیر و كمان و نیزه اندازی از روی زین ، با اینكه هنوز بیش از اندازه ورزیده نبود ، اول می شد. وقتی هم مغلوب می شد نخستین كسی بود كه به خود می خندید. از آنجا كه شكست هایش در مسابقات وی را از تمرین و تلاش در آن بازیها دلزده و نومید نمی كرد ، و برعكس با سماجت تمام می كوشید تا در دفعه ی بعد در آن بهتر كامیاب شود ؛ در اندك مدت به درجه ای رسید كه در سواركاری با رقیبان خویش برابر شد و بازهم چندان شور و حرارت به خرج می داد تا سرانجام از ایشان هم جلو زد. وقتی او در این زمینه ها تعلیم و تربیت كافی یافت به طبقه ی جوانان هیژده تا بیست ساله درآمد ، و در میان ایشان با تلاش و كوشش در همه ی تمرین های اجباری ، با ثبات و پایداری ، با احترام و گذشت به سالخوردگان و با فرمانبردایش از استان انگشت نما گردید. »
زندگی کوروش جوان بدین حال ادامه یافت تا آنكه یك روز اتفاقی روی داد كه مقدر بود زندگی او رادگرگون سازد ؛ : « یك روز كه کوروش در ده با یاران خود بازی می كرد و از طرف همه ی ایشان در بازی به عنوان پادشاه انتخاب شده بود پیشآمدی روی داد كه هیچكس پی آمدهای آنرا پیش بینی نمی كرد. کوروش برطبق اصول و مقررات بازی چند نفری را به عنوان نگهبانان شخصی و پیام رسانان خویش تعیین كرده بود. هر یك به وظایف خویش آشنا بود و همه می بایست از فرمانها و دستورهای فرمانروای خود در بازی اطاعت كنند. یكی از بچه ها كه در این بازی شركت داشت و پسر یكی ازنجیب زادگان ماد به نام آرتمبارسبود ، چون با جسارت تمام از فرمانبری از کوروش خودداری كرد توقیف شد و بر طبق اصول و مقررات واقعی جاری در دربار پادشاه اكباتان شلاقش زدند. وقتی پس از این تنبیه ، كه جزو مقررات بازی بود ، ولش كردند پسرك بسیار خشمگین و ناراحت بود ، چون با او كه فرزند یكی از نجبای قوم بود همان رفتار زننده و توهین آمیزی را كرده بودند كه معمولاً با یك پسر روستایی حقیر می كنند. رفت و شكایت به پدرش برد. آرتمبارس كه احساس خجلت و اهانت فوق العاده ای نسبت به خود كرد از پادشاه بارخواست ، ماجرا را به استحضار او رسانید و از اهانت و بی حرمتی شدید و آشكاری كه نسبت به طبقه ی نجبا شده بود شكوه نمود. پادشاه کوروش و پدرخوانده ی او رابه حضور طلبید و عتاب و خطابش به آنان بسیار تن...د و خشن بود. به کوروش گفت: « این تویی ، پسر روستایی حقیری چون این مردك ، كه به خود جرات داده و پسر یكی از نجبای طراز اول مرا تنبیه كرده ای؟ » کوروش جواب داد: « هان ای پادشاه ! من اگر چنین رفتاری با او كرده ام عملم درست و منطبق بر عدل و انصاف بوده است. بچه های ده مرا به عنوان شاه خود در بازی انتخاب كرده بودند ، چون به نظرشان بیش از همه ی بچه های دیگر شایستگی این عنوان را داشتم. باری ، در آن حال كه همگان فرمان های مرا اجرامی كردند این یك به حرفهای منگوش نمی داد. »
استیاگ دانست كه این یك چوپان زاده ی معمولی نیست كه این چنین حاضر جوابی می كند ! در خطوط چهره ی او خیره شد ، به نظرش شبیه به خطوط چهره ی خودش می آمد. بی درنگ شاكی و پسرش را مرخص كرد و آنگاه میتراداتس را خطاب قرار داده بی مقدمه گفت : « این بچه را از كجاآورده ای؟ ». چوپان بیچاره سخت جا خورد ، من من كنان سعی كرد قصه ای سر هم كند و به شاه بگوید ولی وقتی كه استیاگ تهدیدش كرده كه اگر راست نگوید همانجا پوستش را زنده زنده خواهد كند ، تمام ماجرا را آنسان كه می دانست برایش بازگفت.
استیاگ بیش از آنكه از هارپاگ خشمگین شده باشد از کوروش ترسیده بود. بار دیگر مغان دربار و معبران خواب را برای رایزنی فراخواند. آنان پس از مدتی گفتگو و كنكاش اینچنین نظر دادند : « از آنجا این جوان با وجود حكم اعدامی كه تو برایش صادر كرده بودیهنوز زنده است معلوم می شود كهخدایان حامی و پشتیبان وی هستند و اگر تو بر وی خشم گیری خودرا با آنان روی در رو كرده ای ، با این حال موجبات نگرانی نیز از بین رفته اند ، چون او در میان همسالان خود شاه شده پس خواب تو تعبیر گشته است و او دیگر شاه نخواهد شد به این معنی كه دختر تو فرزندی زاییده كه شاه شده. بنابرین دیگر لازم نیست كه از او بترسی ، پس او را به پارس بفرست.
تعبیر زیركانه ی مغان در استیاگ اثر كرد و کوروش به سوی پدر و مادر واقعی خود در پارسومش فرستاده شد تا دوره ی تازه ای اززندگی خویش را آغاز نماید. دوره ای كه مقدر بود دوره ی عظمت واقتدار او و قوم پارس باشد.


موضوعات مرتبط: تاریخ، تاریخ اول راهنمایی، ،
[ شنبه 21 مرداد 1391 ] [ 6:33 AM ] [ سارا ]

 

 
موزا، ملکه اشکانی

زنان در ایران کهن از نظر حقوق و جایگاه و... در دوران گوناگون، وضع گوناگونی داشتند.

غزنویان (۳۵۱-۵۸۲)

زنان در دوران غزنویان حضور اجتماعی و سیاسی کمرنگی داشتند. با وجود اینکه آنان خود ترک بودند، کمرنگ‌تر از دوره‌های بعدی بوده‌است که ازجمله علل آن عدم آمادگی مردم ایران و تأثیرپذیری سلطان‌ها این دوره از قوانین دین اسلام بوده‌است. ازدواج‌های متقابل سیاسی بسیار رایج بوده‌است؛ بدین گونه که فرمانروایان برای آسوده‌خاطرشدن از جانب حاکمان دیگر، خواهر یا دختر یکدیگر را به نکاح خود در می‌آوردند.

در این دوره مهریه‌ها و جهیزیه‌های بسیار مفصل رایج بود. بانوان بطور غیر مستقیم در برخی مسائل سیاسی مانند مساله جانشینی سلطان‌ها و یا بستن پیمان‌های صلح و مانند آن نقش داشتند. از موارد دخالت‌های غیرمستقیم برخی از بانوان درباری از پشت پردهٔ حرمخانه می‌توان به دخالت‌های خواهر سلطان محمود غزنوی برای به قدرت رسیدن سلطان مسعود غزنوی اشاره کرد.

در این دوره حرم‌سراهای حاکمان پر از زنان عقدی، غیرعقدی و کنیزان بود. شماری از آنان که خوشبخت‌تر و خوش‌شانس تر بودند، برای خود مقام و منزلتی داشتند و تشکیلات مستقل و مفصل و خدمتکاران مختلف داشتند.


موضوعات مرتبط: تاریخ، تاریخ اول راهنمایی، ،
ادامه مطلب
[ شنبه 21 مرداد 1391 ] [ 6:28 AM ] [ سارا ]


 

 


 

rum photos photos rum ancient  pantheon عکس های روم باستان | تاریخ ما Tarikhema.ir


 

1 پانتئون(پارثئون) –


 

rum photos photos rum ancient  rome pantheon عکس های روم باستان | تاریخ ما Tarikhema.ir


 

2 پانتئون (پارثئون) –


 

rum photos photos rum ancient  rome colosseum عکس های روم باستان | تاریخ ما Tarikhema.ir


 

1 عکس کولوسیئوم (کُلُسِئوم)-


 

rum photos photos rum ancient  colosseum1 عکس های روم باستان | تاریخ ما Tarikhema.ir


 

2 عکس کولوسیئوم (کُلُسِئوم)-


 

rum photos photos rum ancient  rome travel عکس های روم باستان | تاریخ ما Tarikhema.ir


 

عکس معبد پانتئون (پارثئون) – روم باستان


 

rum photos photos rum ancient  rome artefacs عکس های روم باستان | تاریخ ما Tarikhema.ir


 

1 انجمن رومیان – روم باستان


 

rum photos photos rum ancient  ancient rome عکس های روم باستان | تاریخ ما Tarikhema.ir


 

2 انجمن رومیان – روم باستان


 

rum photos photos rum ancient  rome reborn 1 2 عکس های روم باستان | تاریخ ما Tarikhema.ir


 

دور نمای تاریخی روم (آمفی تئاتر در گوشه تصویر دیده می شود)


موضوعات مرتبط: تاریخ، تاریخ اول راهنمایی، ،
[ شنبه 21 مرداد 1391 ] [ 5:24 AM ] [ سارا ]

قوم پارت يکي از طوايف ايراني بود که از آغاز تاريخ به اين سرزمين آمده و در قسمت شمال شرقي ايران سکونت گزيده بود. در روزگار شاهنشاهي هخامنشي استان پارت يکي از قسمت هاي ايران بود که زير فرمان شاهنشاه پارس اداره مي شد.

چون شاهنشاهي هخامنشي برافتاد و جانشينان اسکندر بر ايران فرمانروائي يافتند. ايرانيان از هر سو به مخالفت با بيگانگان برخاستند، و از آن ميان قوم پارت که در خراسان و گرگان امروزي مي زيستند به فرماندهي رئيس خود که "ارشک" نام داشت بر سلوکيان شوريدند و دولتي بنياد کردند.

شاهان اين خاندان به احترام بنيان گذار سلسله خود همه نام ارشک يا اشک را به نام خود مي افزودند. به اين سبب اين سلسله شاهنشاهان ايران را "اشکانيان" مي خوانند.

اشک اول يا (
ارشک)
در سال 877 پيش از هجرت بود که ارشک قوم خود را برانگيخت و با شاه سلوکي جنگ را آغاز کرد. اين زد و خورد پنج شش سال طول کشيد و سرانجام سلوکيان شکست يافتند و در سال 871 پيش از هجرت ارشک به شاهي نشست.

در اين زمان قسمت شمال شرقي شاهنشاهي ايران، شامل سغد و مرو و بلغ که دولت باختر خوانده مي شد (يعني قسمتي از ازبکستان و قسمتي از افغانستان امروزي) دولتي مستقل تشکيل داده بود. ارشک پس از آنکه بر سلوکيان غلبه يافت به جنگ دولت باختر رفت و در اين پيکار
کشته شد.

تيرداد
پس از اشک، تيرداد با لقب اشک دومجانشين او شد و با پادشاه سلوکي زد و خورد کرد و او را شکست داد و پايتخت خود را در نزديکي شهر دامغان کنوني که شهر
صددروازهخوانده مي شد قرار داد. قسمت غربي ايران هنوز در تصرف سلوکيان بود.

اردوان اول
اردوان اول پسر تيرداد اشک سوم بود که مازندران و ري و همدان را از چنگ سلوکي ها بيرون آورد و پس از جنگ هاي بسيار با آن دولت رسماً شاه ايران شناخته شد.

مهرداد اول

مهرداد اول از شاهان بزرگ اشکاني و ششمين شاه آن خاندان بود. مهرداد داستان هاي ديگر ايران را که تا آن زمان زيردست سلوکي ها بودند يا به دست فرمانروايان محلي اداره مي شدند به دولت اشکاني پيوست و "دمتريوس" سلوکي را اسير کرد و به زندان انداخت. در زمان او آذربايجان و فارس و خوزستان و بابل و قسمتي از شمال هند باز به شاهنشاهي ايران پيوست و مهرداد نخستين بار پس از برافتادن خاندان هخامنشي عنوان شاهنشاه اختيار کرد.

ادامه مطلب....


موضوعات مرتبط: تاریخ، تاریخ اول راهنمایی، ،
ادامه مطلب
[ دو شنبه 5 تير 1391 ] [ 6:27 AM ] [ سارا ]

در دوره ساسانی سازمان قضایی نسبتاً مرتبی بوده است در اغلب دهستان‌ها ریاست محکمه با یک نفر قاضی روحانی محاکم قضایی بر دو نوع مذهبی (شرعی) و عرفی بوده‌اند.


محاکم شرعی به دعاوی مدنی و محاکم عرفی به دعاوی دیگری رسیدگی می‌کردند، ریاست کل محاکم شرعی با موبد موبدان بود و اداره محاکم شرعی در شهرها و پایتخت به عهده ردان (قاضیان دیوان عالی) دستوربران و هیربدان بوده است. ریاست محاکم عرفی با دستوبر بود که نسبت به دعاوی مالکیت و غصب حق رسیدگی داشت. در ماتیکان هزار داتستان قضات عرفی را داتوبر یا (داور) و قضات شرعی را دستوبر می‌نامیدند.

ساسانیان

در این دوره دادرسی متهمین نظامی و افسران با تشریفات خاص در پیشگاه دادرس مخصوص موسوم به سپاه دادور یا قاضی عسگر صورت می‌گیرد. شاه به عنوان رئیس دیوان عالی کشور بالاترین مرجع قضایی بود و حکم صادره از او قابل اعتراض مجدد نبود.

ادله اثبات دعوا اقرار (خستوک) آزمایش ایزدی (اردالی) بود. سوگند خوردن یکی از مصادیق آزمایش ایزدی بود معمولاً پیش از خوردن سوگند باید تطهیر می‌کردند و برسم در دست می‌گرفتند و شیر یا آب مقدس نوشیده و سرود مهر بخوانند.

بزه‌ها در دوران ساسانی به سه دسته بوده‌اند: 1ـ تقصیر نسبت به خداوند، کفر، ارتدال و بدعت دعوی 2ـ تقصیر به پادشاه (طغیان، نافرمانی، سوء قصد) 3ـ جرایم نسبت به افراد.

با توجه به نامة تنسر، انواع مجازات‌ها نیز در دورة ساسانی مشخص می‌شود که عبارت است از: حبس، اعدام، مثله، تنبیه بدنی، جزای نقدی، کور کردن، و شلاق زدن.

طبق قانون اوستا، قاضی مکلف بود در موقع رسیدگی عمدی یا غیرعمدی، اجباری یا اختیاری، تعدد یا عدم تعدد، جرم را مشخص کند.

در روزگار انوشیروان مجازات‌هایی چون قطع دست، بریدن گوش و بینی، بیرون آوردن چشم، مثله کردن غدغن شد .اصل تسبیب که در حقوق امروز نیز موجب مسۆولیت مدنی است در آن دوره وجود داشت. در آن دوره حیواناتی چون سگ را مجازات می‌کردند.

در این دوره دادرسی متهمین نظامی و افسران با تشریفات خاص در پیشگاه دادرس مخصوص موسوم به سپاه دادور یا قاضی عسگر صورت می‌گیرد. شاه به عنوان رئیس دیوان عالی کشور بالاترین مرجع قضایی بود و حکم صادره از او قابل اعتراض مجدد نبود

ساسانیان یکی از دودمان‌های شاهنشاهی ایران بودند. کارمندان قضایی در سازمان دادرسی ساسانیان به شرح زیر بوده اند:

 

داذور (قاضی)

که شناخت و تشخیص درستی ادعاهای طرفین برعهده او بود. به سخن دیگر در دادگاه تنها کسی که حق رأی داشت و در مسائل کیفری و مدنی حکم میداد همین داور یا دادرس بود.

 

اندرزگر (مفتی)

هنگامی که داذور به مسأله یا موضوع دشوارتری برمی خورد که حکم آن را نمیدانست با بهره گیری از دانش و علم اندرزگر تاریکی و دشواری آن پرونده یا قضیه را میزدود؛ اندرزگر نقش مجتهد و مفتی دوران اسلامی را ایفاء میکرده است.

 

گواهان (عدول)

که بر احکام صادر شده نگاهی میانداختند و بر چگونگی و شیوه دادرسی آنان نگرش داشتند.

ساسانیان

 

نگهبانان یا یارمندان

مأمور جلب کسانی بودند که پس از فراخوانی در دادگاه حضور نمییافتند، اینان پاسداران نظم جلسه های دادرسی در دادگاهها بودند و کار جلواز دوران اسلامی را برعهده داشتند.

قاضی یا داذور در ردیف دستوران و مۆبدان و هیربذان بود. رئیس کل داذوران را قاضی دولت یا شهر داذور یا داذور داذوران میگفتند؛ محاکم هر ناحیه را یک قاضی روحانی اداره میکرد و به طور کلی مراقب بود که احکام و اعمال رۆسا غیرروحانی ناحیه نیز موافق عدالت باشد، هر قریه یک مرجع قانونی پایینتری داشت که ریاست آن با دهقان یا قاضی مخصوصی بود که به آن قریه میفرستاده اند، راجع به عمل و حدود اختیارات این مأمورین اطلاعی در دست نیست.

 

دادگاه های زمان ساسانیان

دادگاه شرع

دادگاه عرف

قضات و دادرسان دادگاههای شرع از روحانیون زرتشتی بودند و قاضیان دادگاه های عرف ، افراد غیر روحانی که سواد قضایی داشتند بودند که به آنهاداذور گفته میشد.

 

دادگاههای اختصاصی از دو نوع دادگاه تشکیل یافته بودند:

دادگاه ارتش

دادگاه عشایری

در روزگار ساسانی به دلیل اینکه حساسترین مراکز دادرسی در دست روحانیون قرار داشت، سرنوشت قضایی مردم به دست آنان رقم زده میشد، زد و بندهایی که روحانیون زرتشتی با حکومت و دولتمردان داشتند چندان فضای اطمینان بخشی برای یک دادرسی ساده و دادگرانه و مردمی فراهم نمیکرد، تهمتها و برچسبهای بیدینی و پیگردهای مذهبی اندیشه ای، که به دست مغان و آخوندهای زرتشتی انجام میگرفت نشان از بی ثباتی و امنیت قضایی در روزگار ساسانی دارد.

در خصوص مبانی حقوقی عهد ساسانی باید گفت که کتاب «اوستا» و تفاسیر آن و همچنین مجموعه فتاوی علمای روحانی تشکیل دهنده آن مبانی بوده اند

کشف جرم و دستگیری مجرم برعهده مسۆول انتظامات شهر یا به عبارت دیگر بر عهده مسۆول شهربانی بود.

نقل شده است: «در امپراطوری ساسانی شهربانی سازمانی مۆثر و نیرومند بود. در هر محل نیرویی تحت فرماندهی افسری لایق وجود داشت. در شهرها هر واحدی تحت نظارت رئیسی بود به نام کوئبان

کوئبان مسۆول انتظامات شهر بود و هر کجا که جرمی اتفاق میافتاد دستگیری مجرم و کشف جرم با او بود. این افسر شهربانی قانون دادرسی و روش محاکم را میدانست و احکام و قرارهای محکمه را اجرا میکرد.

اثابت دعاوی جزایی و شناختن هویت بزهکاران به عهده او بود.

هنگامی که پرونده نزد قاضی میآمد، قاضی دقیقاً به کیفیت دستگیری متهم و زمان ارتکاب جرم و مدت توقیف متهم رسیدگی میکرد و اگر اختلافی در این امور مشهود وی می افتاد از افسر شهربانی علت را میپرسید و اگر متهم به نظر این قاضی بیگناه میآمد فوراً به آزادی وی دستور میداد.»

در خصوص مبانی حقوقی عهد ساسانی باید گفت که کتاب «اوستا» و تفاسیر آن و همچنین مجموعه فتاوی علمای روحانی تشکیل دهنده آن مبانی بوده اند.

 


 


موضوعات مرتبط: تاریخ، تاریخ اول راهنمایی، ،
[ دو شنبه 22 خرداد 1388 ] [ 12:14 AM ] [ سارا ]

در این پست برخی از سخنان پادشاهان را با سخنان کوروش بزرگ مورد مقایسه قرار می دهیم.و به این موضوع می پردازیم که دلیل این مشهوری و معروفی کوروش بزرگ چه بوده است.امیدورام با این پست کسانی که میگن کوروش اینطور انسانی بوده و این طور کار ها رو کرده ،از حرف های خودشون پشمان شده و بدانند که کوروش واقعا پاک بوده و پاک خواهد ماند.البته توجه کنید که شخصی مانند کوروش هیچ گاه با این چنین پادشاهانی که نامشان در زیر امده است قابل قیاس نیست.


 

مقایسه کوروش بزرگ و دیگر پادشاهان

آشور نصیرپال، پادشاه آشور (۸۸۴ پ‌م.) در کتیبه خود نوشته است:

به فرمان آشور و ایشتار، خدایان بزرگ و حامیان من ششصد نفر از لشکر دشمن را بدون ملاحظه سر بریدم و سه هزار نفر از اسیران آنان را زنده زنده در آتش سوزاندم.حاکم شهر را به دست خودم زنده پوست کندم و پوستش را به دیوار شهر آویختم. بسیاری را در آتش کباب کردم و دست و گوش و بینی زیادی را بریدم، هزاران چشم از کاسه و هزاران زبان از دهان بیرون کشیدم و سرهای بریده را از درختان شهر آویختم.

مقایسه کوروش بزرگ و دیگر پادشاهان

در‌کتیبه سِـناخِـریب، پادشاه آشور (۶۸۹ پ‌م.) چنین نوشته شده است:

وقتی که شهر بابِـل را تصرف کردم، تمام مردم شهر را به اسارت بردم. خانه‌هایشان را چنان ویران کردم که بصورت تلی از خاک درآمد. همه شهر را چنان آتـش زدم کـه روزهای بسـیار دود آن به آسـمان می‌رفـت. نهـر فـرات را به روی شهر جاری کردم تا آب حتی ویرانه‌ها را نیز با خود ببرد.

مقایسه کوروش بزرگ و دیگر پادشاهان

در کتیبه آشور بانیپال (۶۴۵ پ‌م.) پس از تصرف شهر شوش آمده است:
من شوش، شهر بزرگ مقدس را به خواست آشور و ایشتار فتح کردم من زیگورات شوش را که با آجرهایی از سنگ لاجورد لعاب شده بود، شکستم معابد عیلام را با خاک یکسان کردم و خـدایـان و الهه‌هـایشان را به باد یغما دادم.

سپاهیان من وارد بیشه‌های مقدسش شدند که هیچ بیگانه‌ای از کنارش نگذشته بود، آنرا دیدند و به آتش کشیدند. من در فاصله یک ماه و بیست و پنج روز راه، سـرزمـین شـوش را تبدیل به یک ویرانه و صحرای لم یزرع کردم … ندای انسانی و … فریادهای شـادی … به دست من از آنجا رخت بربست، خاک آنجا را به تـوبـره کشیدم و به ماران و عـقرب‌ها اجازه دادم آنجا را اشغال کنند.

مقایسه کوروش بزرگ و دیگر پادشاهان

اما علیرغم رفتارهای ناپسند پادشاهان آشور و بابل و حکمرانان امروز جهان، کوروش پس از ورود به شهر بابل و با دارا بودن هرگونه قدرت‌عملی نه تنها پادشاه مغلوب را مصلوب نکرد؛ بلکه او را به حاکمیت ناحیه‌ای منصوب، و با مردم شهر نیز چنین رفتار نمود:

“… آنگاه که بدون جنگ و پیکار وارد بابل شدم، همه مردم گام‌های مرا با شادمانی پذیرفتند … مَردوک (خدای بابلی) دل‌های پاک مردم بابل را متوجه من کرد؛ زیرا من او را ارجمند و گرامی داشتم. ارتش بزرگ من به صلح و آرامی وارد بابل شد … نگذاشتم رنج و آزاری به مردم این شهر و این سرزمین وارد آید. وضع داخلی بابل و جایگاه‌های مقدسش قلب مرا تکان داد. من برای صلح کوشیدم. برده‌ داری را برانداختم. به بد‌بختی‌های آنان پایان بخشیدم. فرمان دادم که همه مردم در پرستش خدای خود آزاد باشند و آنان را نیازارند. فرمان دادم هیچکس اهالی شهر را از هستی ساقط نکند. خدای بزرگ از من خرسند شد.فرمان دادم تمام نیایشگاه‌هایی را که بسته شده بود، بگشایند. همه خدایان این نیایشگاه‌ها را به جاهای خود بازگرداندم. اهالی این محل‌ها را گرد آوردم و خانه‌های آنان را که خراب کرده بودند، از نو ساختم. صلح و آرامش را به تمامی مردم اعطا کردم.”

کوروش پس از ورود به شهر بابل (در کنار رود فرات و در جنوب بغداد امروزی) فرمان آزادی هزاران یهودی را صادر کرد که قریب هفتاد سال در بابل به اسارت گرفته شده بودند. هزاران آوند زرین و سیمین آنان را که پادشاه بابل از ایشان به غنیمت گرفته بود، به آنان بازگرداند و اجازه داد که در سرزمین خود نیایشگاهی بزرگ برای خود بر پای دارند. رفتار کوروش با یهودیان موجب کوچ بسیاری از آنان به ایران شد که در درازای بیست و پنج قرن هیچگاه بین آنان و ایرانیان جنگ و خشونت و درگیری رخ نداد .

سارا


موضوعات مرتبط: تاریخ، تاریخ اول راهنمایی، ،
[ دو شنبه 18 ارديبهشت 1388 ] [ 8:3 PM ] [ سارا ]

 

 

 

 

 

 در حکومت هخامنشی هیچ کسی حق نداشت در امور کشور دخالت کند زیرا همه ی کارها در دست پادشاه بود و قدرت بی اندازه ی پادشاه ، شاهزادگان را به فکر کسب قدرت می انداخت و شاه نیز در فکر قتل شاهزادگان بر آمد در نتیجه به دلیل قدرت طلبی، کشتار در بار زیاد می شد و طولی نکشید که شاهان هخامنشی افرادی نالایق و ضعیف شدند و شهربان ها از آنها  اطاعت نمی کردند و به میل خود بر مردم ستم می کردند در نتیجه سرزمین هایی مثل مصر – بابل و یونان از مجموعه ی هخامنشی جدا شد.

 

 

 

 

 

 

ظهور اسکندر :

 

 

 

در شمال کشور یونان شخصی بنام اسکندر از مردم مقدونیه به قدرت رسید. او که یک نظامی جاه طلب بود. از اختلاف یونانیها استفاده کرد و آنجا را گرفت و دشمنی یونانی ها با ایرانیان را بهانه قرار داد و با لشکر یونانی ها به ایران حمله کرد و یونانی ها برای     انتقام جویی و بدست آوردن غنیمت او را همراهی کردند و هنگامی که ایران در زمان داریوش سوم آخرین پادشاه هخامنشی در نهایت ضعف و ناتوانی بود، به ایران حمله کرد و داریوش سوم شکست خورد و اسکندر بجز ایران، مصر و قسمتی از آسیای مرکزی و هندوستان را تصرف کرد ولی در بابل مریض و در گذشت.

 

 

 

 

 

پس از مرگ اسکندر سردارانش قلمرو او را سه قسمت کردند ایران – یونان و مصر که ایران سهم سلوکوس شد .

 

 

 

ایران از مصر و یونان مهم تر بود چرا؟ به دو علت

1- بزرگتر و پر جمعیت تر بود

2- میراث تمدن بزرگ هخامنشیان را داشت

سلوکوس و جانشینان او را سلوکیان می گویند ، سلوکیان در ایران شهرهایی بنا کردند و عده ای یونانی را در آنها ساکن نمودند .بیشتر این شهرها در مسیر جاده ابریشم بود .

 

 

 

 

 

 

 

داریوش سوم برای فراهم آوردن سپاهی بزرگ بسوی شرق و خراسان رفت ولی در نزدیکی دامغان دو تن از سرداران خیانتکار او را  کشتند و حکومت دویست و بیست ساله ی هخامنشیان را به پایان رساندند . اسکندر در تخت جمشید بدستور زن بدطینت خود تائیس، آن کاخ با شکوه را به آتش کشید. و در بابل در سن 31 سالگی در اثر افراط در شرابخواری با به عبارتی نوشیدن شراب زهرآلود تبی شدید بر وی دست داد و در آنجا در گذشت. ایران سهم سلوکوس نیکاتر شد - مصر به بطلمیوس رسید و در یونان آنتی گون قدرت را بدست گرفت.

سلوکوس شهر سلوکیه در کنار دجله بنا کرد و به همراه جانشینان خود هشتاد سال در ایران فرهنگ یونانی یا هلنیسم را رواج داد. و او را عامل بزرگ یونانی کردن مشرق زمین می دانند. و یکی از شهرهای مهم آنها در ایران صد دروازه یا هکاتم پولیس در جنوب غربی دامغان فعلی بنا کرد ولی رفته رفته در شرق سلوکیان، پارت ها یا اشکانیان و در مغرب آنها دولت جدید روم توانستند حکومت آنها را محدود و آنها را از بین ببرند.

 

 

 

 


موضوعات مرتبط: تاریخ اول راهنمایی، ،
[ شنبه 26 فروردين 1391 ] [ 5:8 PM ] [ سارا ]

ایوانف در تاریخ ایران باستان می‏نویسد:

«پیامدبحران دولت سلوكیه، در نیمه سده سوم ق.م. آن شد كه كنترل بسیاری ازولایت‏های خاوری از دست این دولت بیرون رفت در راس این ولایت‏ها،فرماندارانی یونانی بودند، دیودت در باختر (باكتریا = بلخ) اوتیدم در سغد واندراگور، در پارت».

چنینبه نظر می‏رسد كه در ابتدای كار مبارزه پارتیان بیش‏تر بر اساس حفظ منافعمحدود قومی و صیانت طایفه‏ای بوده است تا یك جنبش اساسی در جهت تامیناستقلال ملی تمام ایران در مورد اصل و نژاد پارتیان اشكانی، گیرشمنمی‏نویسد:

آنانبه قبیله‏ی پرنی - كه جزیی از قوم دهه، بود - متعلق بودند. دهه، مجموعه‏ایاز قبایل سكایی بود كه بصورت چادرنشینی و استپ‏های بین دریای خزر و دریایآرال، زندگی می‏كردند. در حدود سال 250 ق.م. دو برادر، ارشك و تیرداد، باجنگجویان خود همراه پنج تن از روسای دیگر، ناحیه علیای «تجن» را اشغالكردند.

پادشاهجدید بلخ، به آنان حمله نمود، اما ایشان از این خطر گریخته به ایالاتمجاور پارت هجوم بردند و حاكم آن جا را كشتند. دو سال بعد، ارشك در جنگكشته شد، ولی پارتیان كه همیشه در محاربه بودند، تحت فرماندهی تیرداد تمامناحیه‏ی را كه امروز سرحد ماورای خزر و روسیه و ایران را تشكیل می‏دهد، بهتصرف درآوردند. تیرداد در همین مكان، نخستین پایتخت خود را بنا نهاد. اندكیبعد شهری دیگر به نام موسس سلسله، ارشك بنا شد، و تیرداد در آن جاتاجگذاری كرد.

درهر حال، جنبش پارتیان در شرق ایران، موجب از بین رفتن تسلط مقدونیان وفراهم شدن مقدمات وحدت ملی ایرانیان گردید. پارتیان در اندك مدت بر فلاتایران مستولی شدند و به زودی به عنوان مظهر جدید احساسات ملی ایرانیان ومدافع شرق ظاهر گردیدند.

پارتیانبا ادامه سیاست صلح و جنگ و حمله و دفاع توانستند مدت پانصد سالفرمانروایی خود را بر محدوده فلات ایران حفظ و در مقابل اقوام شرق و غرب مقاومت كنند



موضوعات مرتبط: تاریخ اول راهنمایی، ،
ادامه مطلب
[ پنج شنبه 24 فروردين 1391 ] [ 7:56 PM ] [ سارا ]


در جنوب شرق ایران در استان کرمان، شهری کوچک به نام جیرفت قرار گرفته است که از سه جهت کوهستان هایی به ارتفاع ۴۰۰۰ متر آن را احاطه کرده اند و تنها از جانب جنوب غربی به سمت تنگه معروف «هرمز» در خلیج فارس راه گریزی دارد. این منطقه به دلیل موقعیت خاص طبیعی اش که آن را کاملا به محاصره در آورده است، از مسیر گردش های جهانگردان و نیز تحقیقات باستان شناسی به دور مانده است، تحقیقاتی که عمدتا بر روی منطقه بین النهرین واقع در هزار کیلومتری آن متمرکز شده اند. تا این که سرانجام بر حسب اتفاق آثار فراوانی از تمدن ناشناخته ای در جلگه هلیل رود از زیر خاک سر بیرون آوردند. تمدنی که از سپیده دم بشریت منشا می گیرد.


موضوعات مرتبط: تاریخ اول راهنمایی، ،
ادامه مطلب
[ چهار شنبه 26 بهمن 1390 ] [ 3:5 PM ] [ سارا ]

 

 

آریایی ها وقتی وارد ایران شدند به کار دامداری خود ادامه دادند چون ایران
 
سرزمینهای کوه ها و دشتها بود و برای زندگی کوچ نشینی مناسب بود .
 
 
پس از استقرار آریایی ها در داخل فلات ایران کم کم با شیوه ی زندگی
 
کشاورزی و یکجا نشینی اقوام قبل از خود که ما به آنها اقوام قبل از آریایی
 
(ایلام ها ) می گوییم آشنا شدند و به همراه دامداران به کشاورزی مشغول
 
شدند.
 
زرتشت پیامبر در میان آریایی ها ظهور کرد و مردم را به پیروی از اهورا
 
مزدا (دانای بزرگ ) و جنگ با اهریمن (شیطان ) دعوت می کرد . به پیروان
 
زرتشت زرتشتی می گویند و کتاب مقدس زتشتیان اوستا است .

ادامه مطلب...


موضوعات مرتبط: تاریخ اول راهنمایی، ،
ادامه مطلب
[ پنج شنبه 13 بهمن 1390 ] [ 4:3 PM ] [ سارا ]

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد

.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

سلام به تمام دوستانم، من سارا هستم و شما را دعوت میکنیم که ازوبلاگ من دیدن فرمایید.
برچسب‌ ها
آرشيو مطالب
مرداد 1391
تير 1391 ارديبهشت 1391 فروردين 1391 بهمن 1390 دی 1390
امکانات وب
ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 3
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 31
بازدید ماه : 165
بازدید کل : 109853
تعداد مطالب : 68
تعداد نظرات : 1
تعداد آنلاین : 1


Alternative content




<-PollName->

<-PollItems->